استاد ماهر (دکتر قلب من) [فصل دوم] P{➊}
دو سال بعد:/
جینهو:*گریه*
شوگا:جینهو؟اروم باش عزیزم اینطوری به خودت صدمه میزنی*بغض*
جینهو:چطور اروم باشم ها؟بگو دیگه چطوری؟؟بابام مرده میفهمی مرده*گریه شدیدتر*
شوگا:بیا دراز بکش یه زره بخواب تو که چیزی نمیخوری لاقل استراحت کن
جینهو:نمیخوام میفهمی ؟! نمیخوام*داد* برو بیرون نمیخوام ببینمت
شوگا دید اینطوری نمیشه جینهو اروم نمیشع از توی کشو یه ارامبخش دراورد و امادش کرد
شوگا:دستتو بده به من
جینهو:برو کنار نمیخوام
شوگا:گفتم دستتو بده
جینهو خودشو جمع کرده بود و حرکتی نمیکرد
شوگا:دیگه داری اعصابمو خورد میکنی
شوگا دست جینهو رو از بغلش دراورد و ارامبخشو بهش زد
جینهو بیصدا اشک میریخت
شوگا:دراز بکش یزره استراحت کن
جینهو بدون حرفی دراز کشید و سریع خوابش برد شوگا پتورو فیکس کرد و اومد بیرون و رفتیش بقیه
جیمین:هنوز همونطوریه ؟
شوگا:اره تغییری نکرده ، حال تهیونگ چطوره؟
کوک:خوب نیست تو اتاق خودشو حبس کرده ،
شوگا:خاله میا کجا رفته؟
کوک:رفته خونه شما مامانت گفت بره اونجا لاقل پیشش باشن
شوگا:خوب کرده
نامجون سراسیمه وارد خونه شد:
بدبخت شدیم
جین:چی شده؟
نامجون:بار اسلحه لو رفته و الان دست پلیسه
جین:چی؟؟
نامجون:اون هیونجین لعنتی مارو لو داده ، این پیام و بخون
متن پیام:/
بالاخره بهت میرسم اقای کیم سوکجین
..
کوک:چیکار کنیم؟
جین:من حستبشو میرسم
جیهوپ:خطرناکه ، به همین راحتی نمیشه
نامی:چون ردی از ما پیدا نکردن سراغمون نیومدن اما هیونجین کله شق تر از این حرفاس ممکنه همه چی عوض بشه
جین:همین الان میرسم سراغش
شوگا:نمیشه میگه خطرناکه
جین:ولی نمیتونیم دست رو دست بزاریم تا هر کاری میخوا بکنه
ته:من میام بریم
نامجون:خوبی؟
ته:اره خوبم
جین:تو جایی نمیای
ته:میام خوبم میام
جیهوپ:نمیشه تو باید بری بیمارستان تا همینجا زیادی موندی ، ممکنه برکنارت کنن
ته:نمیتونن
شوگا:راست میگه تو برو بیمارستان به کارای اونجا برس
جین:تا چند روز دیگه داروها میان بالاخره باید یکی هماهنگش کنه تا کسی شک نکنه یا نه؟
ته:ایششششش*از خونه زد بیرون*
کوک:اون اصلا حالش خوب نیست
جیهوپ:کاریش نمیتونیم بکنیم براش تا خودش با قضیه کنار بیاد
جین:اوکی فعلا بیاین به نقشه بکشیم
...
جینهو:*گریه*
شوگا:جینهو؟اروم باش عزیزم اینطوری به خودت صدمه میزنی*بغض*
جینهو:چطور اروم باشم ها؟بگو دیگه چطوری؟؟بابام مرده میفهمی مرده*گریه شدیدتر*
شوگا:بیا دراز بکش یه زره بخواب تو که چیزی نمیخوری لاقل استراحت کن
جینهو:نمیخوام میفهمی ؟! نمیخوام*داد* برو بیرون نمیخوام ببینمت
شوگا دید اینطوری نمیشه جینهو اروم نمیشع از توی کشو یه ارامبخش دراورد و امادش کرد
شوگا:دستتو بده به من
جینهو:برو کنار نمیخوام
شوگا:گفتم دستتو بده
جینهو خودشو جمع کرده بود و حرکتی نمیکرد
شوگا:دیگه داری اعصابمو خورد میکنی
شوگا دست جینهو رو از بغلش دراورد و ارامبخشو بهش زد
جینهو بیصدا اشک میریخت
شوگا:دراز بکش یزره استراحت کن
جینهو بدون حرفی دراز کشید و سریع خوابش برد شوگا پتورو فیکس کرد و اومد بیرون و رفتیش بقیه
جیمین:هنوز همونطوریه ؟
شوگا:اره تغییری نکرده ، حال تهیونگ چطوره؟
کوک:خوب نیست تو اتاق خودشو حبس کرده ،
شوگا:خاله میا کجا رفته؟
کوک:رفته خونه شما مامانت گفت بره اونجا لاقل پیشش باشن
شوگا:خوب کرده
نامجون سراسیمه وارد خونه شد:
بدبخت شدیم
جین:چی شده؟
نامجون:بار اسلحه لو رفته و الان دست پلیسه
جین:چی؟؟
نامجون:اون هیونجین لعنتی مارو لو داده ، این پیام و بخون
متن پیام:/
بالاخره بهت میرسم اقای کیم سوکجین
..
کوک:چیکار کنیم؟
جین:من حستبشو میرسم
جیهوپ:خطرناکه ، به همین راحتی نمیشه
نامی:چون ردی از ما پیدا نکردن سراغمون نیومدن اما هیونجین کله شق تر از این حرفاس ممکنه همه چی عوض بشه
جین:همین الان میرسم سراغش
شوگا:نمیشه میگه خطرناکه
جین:ولی نمیتونیم دست رو دست بزاریم تا هر کاری میخوا بکنه
ته:من میام بریم
نامجون:خوبی؟
ته:اره خوبم
جین:تو جایی نمیای
ته:میام خوبم میام
جیهوپ:نمیشه تو باید بری بیمارستان تا همینجا زیادی موندی ، ممکنه برکنارت کنن
ته:نمیتونن
شوگا:راست میگه تو برو بیمارستان به کارای اونجا برس
جین:تا چند روز دیگه داروها میان بالاخره باید یکی هماهنگش کنه تا کسی شک نکنه یا نه؟
ته:ایششششش*از خونه زد بیرون*
کوک:اون اصلا حالش خوب نیست
جیهوپ:کاریش نمیتونیم بکنیم براش تا خودش با قضیه کنار بیاد
جین:اوکی فعلا بیاین به نقشه بکشیم
...
۷۶.۶k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.